چرا برام النگو نمیخری! چرا تلویزیون را عوض نمیکنی؟! برو ببین زن داداشت چه زندگی ای به هم زده اونوقت تو عرضه نداری دستی به سرو روی خونه ات بکشی، این هم شد زندگی!!
شاید از این قبیل دعواها در زندگی روزمره شما هم باشد. همه اینها هم ناشی از کم معرفتی ماها نسبت به سبک زندگی اسلامی و سیره معصومین ع است.بییایید نیم نگاهی به زندگانی نور چشم پیامبر (ص) داشته باشیم:
روزى امام على (ع) به خانه آمد و به فاطمه (س) فرمود: آیا چیزى دارى که براى طعام بیاورى؟ فاطمه (س) فرمود: به حق آن، خدایى که نام تو را بزرگ داشت، سه روز است که هیچ چیز در خانه نداریم.
على (ع) پرسید: پس چرا چیزى به من نگفتید؟
فاطمه (س) فرمود: رسول خدا (ص) مرا از درخواست از شما منع کرد و فرمود: (از پسر عمویت چیزى مخواه، اگر چیزى آورد که هیچ، و گر نه از او تقاضایى مکن)، آنگاه حضرت على (ع) براى طلب روزى از منزل بیرون رفت، از مردى یک دینار وام گرفت و به سوى منزل حرکت نمود، در راه با مقداد بن اسود بر خورد کرد و از وى پرسید: تو را چه شده که این وقت شب از منزل بیرون آمدهاى؟ مقداد گفت: اى امیر المؤمنین، گرسنگى باعث خروج من شده است، امام على (ع) فرمود: من نیز به همین جهت بیرون آمدهام و یک دینار وام گرفتهام، اکنون تو را بر خود مقدم مىدارم و دینار را به مقداد داد و به سوى منزل روانه شد، در منزل مشاهده کرد رسول خدا (ص) در خانه است و فاطمه زهرا (س) به نماز اشتغال دارد، چون نماز زهرا (س) به پایان رسید، همراه خود طبقى سر پوشیده آورد و بعد از برداشتن سرپوش على (ع) ظرفى پر از گوشت و نان مشاهده نمود، با تعجب پرسید: فاطمه این غذا را از کجا آوردهاى؟
فاطمه (س) پاسخ داد: این از جانب خداست، خداوند هر کس را که بخواهد بىحساب روزى مىدهد.
رسول خدا (ص) فرمود: سپاس خدایى را که تو را مانند مریم سرور زنان بنى اسرائیل قرار داده، آنگاه همگى از آن ظرف غذا خوردند و تا یکماه هیچ از آن غذا کاسته نشد، این طبق بهشتى هم اکنون در نزد قائم آل محمد (عج) است که او از آن غذا تناول مىکند.[1]
[1] - جزائرى، نعمت الله بن عبد الله - مشایخ، فاطمه، قصص الأنبیاء ( قصص قرآن - ترجمه قصص الأنبیاء جزائرى)، 1جلد، انتشارات فرحان - تهران، چاپ: اول، 1381 ش.ص 719
- ۹۵/۱۱/۲۹